یکی از چنین مواردی دختری بود که معتقد بود یکی از آشنایانش لپتاپش را هک کرده است و به کمک رمز روتر اش وارد همهی ابزارهای الکترونیکی خانه میشود …
ک بار ایمیلی از پسری گرفتم که معتقد بود ذراتی در مغزش کار گذاشته شدهاند که او را در کنترل ماموران اطلاعات قرار میدهند. او میگفت این ذرات را دکتری خارجی در عکسی از جمجمهاش دیدهاست !
تکنـــــــــــــــازدانلود: خیلی سال پیش، که کامپیوتر یک جعبهی آهنی بود که روی میز، کنار یک مانیتور بزرگ مینشست و خبری از لپتاپ و تبلت نبود، بازی مورد علاقهی من و دوستانم هم Civilization بود. هدف ِ بازی، چیزی شبیه Empire Earth و Age of Empire بود، اما از گرافیک سهبعدی و چرخیدن دور مهرهها خبری نبود: بازی کاملا دوبعدی بود و اساس ِ آن، حرکت ِ خانه به خانه و زدن مهرههای رقیب و تصرف شهرها بود.
این یعنی مثلا وقتی نوبت یک مهرهی سوار میرسید که در سمت چپ ِ مهرهای از رقیب بود، با فشردن دکمهی راست میشد به رقیب حمله کرد و حاصل ِ این حرکت، تابعی از وضعیت ِ دو مهره و احتمالا خروجی یک الگوریتم ِ نیمهتصادفی بود. و اینجا بود که دوست عزیزی به این فرضیه رسیده بود که اگر موقع ِ حرکت ِ مهرهها، کلیدهای کیبرد را آرامتر فشار بدهی، شانس برندهشدنات بیشتر است.
هنوز هم تصورم این است که این فرضیه از اساس غلط بود و بهاحتمال ِ زیاد، بازی با کلید، برخوردی باینری (فشرده شد/فشرده نشد) داشت. هرچه که بود، دوستم در مواقع ِ خطر، دکمهها را بهآرامی فشار میداد و بهخیال ِ خودش، این رمز موفقیتاش بود. و البته هیچ روشی برای سنجش ِ بهتر یا بدتر بودن نسبی مهارتهای دوستم در بازی وجود نداشت.
به اقتضای اینکه دربارهی امنیت ِ دیجیتال مینویسم، ایمیلها و پیغامهای زیادی دربارهی موضوعاتی از این جنس بهدستم میرسد. این پیغامها اغلب حاوی یک سوال است، که تلاش میکنم جواب بدهم، اما گاهی متن ِ پیام از تکنولوژی فراتر میرود و مایههای متافیزیکی میگیرد. در چنین مواردی است که از خودم میپرسم آیا اجنه و شیاطین از حمامهای قدیمی و زیر درختان ِ گردو به درون سختافزارها و شبکههای اجتماعی نفوذ کردهاند؟
مثال میزنم (جزییات این مثالها دستکاری شدهاند تا هویت افراد فاش نشود).
فرستندهی چنین پیغامهایی اغلب به یکبار نوشتن ِ موضوع بسنده نمیکند و کار به ایمیلهای متعدد و گاهی تماسهای تلفنی میرسد (بهمرحمت ِ شبکههای اجتماعی، پیدا کردن شمارهی تلفن ِ دیگران کار سختی نیست). یکی از چنین مواردی دختری بود که معتقد بود یکی از آشنایانش لپتاپش را هک کرده است و به کمک رمز روتر اش وارد همهی ابزارهای الکترونیکی خانه میشود (تناقضهای فرضیه از گوینده است). وقتی پرسیدم چطور میداند که چنین اتفاقی افتاده است گفت گاهی مونیتورش چشمک میزند و نشانگر موس خودبهخود حرکت میکند. اضافه کرد که خیلی اوقات صدای تایپ کردن ِ هکر را میشنود و بهسرعت پرسید که الگوریتم رمزگذاری شبکهی WiFiاش را WEP بگذارد یا WPA. سوال را خیلی جدی پرسید. بدون اینکه اثری از تخیلات ِ سایبریاش در آن باشد.
بار دیگر ایمیلی از پسری گرفتم که معتقد بود ذراتی در مغزش کار گذاشته شدهاند که او را در کنترل ماموران اطلاعات قرار میدهند. او میگفت این ذرات را دکتری خارجی در عکسی از جمجمهاش دیدهاست اما پرستاران نگذاشتهاند او یک کپی از عکس را داشته باشد و حالا که برای گرفتن عکس مراجعه میکند میگویند بیمهاش تمام شدهاست. او در متن بلندی که برای جمعی فرستاده بود توضیح داده بود که ماموران به کمک این ذرات کوچک قادر هستند از چشمان او جهان را ببینند و با او صحبت کنند. میگفت از آنها شنیدهاست که از این کار لذت میبرند چون عملا دوبار زندگی میکنند: یک بار در تن خودشان و یک بار در تن او. اضافه کردهبود که ماموران بهکمک همین دستگاه او را با شوک الکتریکی شکنجه میکنند و به او ناسزا میگویند و او برخلاف میلاش گاهی عصبی میشود و جواب میدهد و این باعث میشود در محل زندگیاش، که خارج از ایران است، منزوی شود.
جستجوی کوچکی کردم و متن نامه در چند وبلاگ پیدا کردم. در نامه چند منبع هم وجود داشت که ترجمه از وبسایتهایی بینشان بودند. این مطالب در وبسایتهای فارسی زبانی که مطالب ارسالی را با نام نویسنده منتشر میکنند درج شدهبودند و تعجبی نداشت که نویسندهی مطالب همان نویسندهی نامه بود.
بهخاطر ندارم که فیلمی با مضمون متافیزیک ِ سایبری دیده باشم، اما چند نمونهای که دست اول دیدهام نشانههایی از ظهور این پدیده هستند. زمانی تاریکی ِ خوفانگیز ِ یک بنای قدیمی، دستمایهی تخیلاتی میشد که در جامهی پای سمدار و سر ِ شاخدار نقل میشدند. پیچیدگیهای ابزارهای دیجیتال کمکم منجر به توهم دربارهی این موجودیتهای هوشمند ِ سحرآمیز شدهاست. بهاین ترتیب، اتفاق چندان متفاوت نیست: زمانی خش و خش شاخهای تعبیر به حضوری ماورایی میشد و حالا چشمکزدن نمایشگر، نشانهای برای دستبرد ِ دیگری به ابزاری است که انگشتهایمان بخش بزرگی از روز را روی آن میگذرانند.