میکا نسخهای از Tails را در تاریخ ۱۳ مه ۲۰۱۳ از طریق پست برای گرین والد در برزیل میفرستد و روی آن راجع به محتوای پستی مینویسد: «یو اس بی، هدیه».
در بخش نخست خواندیم که اسنودن چگونه موفق شد از طریق برخی اپلیکیشنها با میکا و پوآتراس مخفیانه تماس بگیرد و پروژهای را با پوآتراس کلید بزند. میکا از هیچ چیز خبر نداشت.
قسمت اول را اینجا بخوانید.
تکنــــــــــــازدانلود: قرار بر این شد تا میکا استفاده از برخی برنامههای امن را به گرین والد آموزش دهد. یکی از این برنامهها «Tails» بود. این برنامه یک سیستم عامل تقویت شده و محکم است که برای ناشناس ماندن به کار میرود. کلمه «Tails» نیز مخفف «The American Incognito Live System» است. هرکاری در این سیستم عامل که قابل حمل نیز است انجام دهید ناشناس باقی میماند. تمام ترافیک اینترنت خود به خود از شبکه تور عبور داده میشود و میتوان آن را روی یو اس بییا دی وی دی با خود داشت و به همه جا برد. Tails از هارد درایو و سیستم عامل کامپیوتر کاملا مستقل عمل کرده و نیازی به نصب آن نیست. میکا پیش از یاد دادن Tails به گرین والد هرگز از آن استفاده نکرده بود.
میکا نسخهای از Tails را در تاریخ ۱۳ مه ۲۰۱۳ از طریق پست برای گرین والد در برزیل میفرستد و روی آن راجع به محتوای پستی مینویسد: «یو اس بی، هدیه». گرین والد دو هفته بعد بسته پستی را دریافت میکند.
اواخر مه ۲۰۱۳ میکا ایمیل مخفیانه دیگری دریافت میکند با نام مستعار «verax» که در زبان لاتین به معنی «گوینده حقیقت» است. فرستنده ناشناس به او توضح میدهد که او همان فردی است که چند ماه پیش به او ایمیل زده و حالا درخواست دیگری دارد: راه اندازی یک وبسایت برای اعتراض به شنودها.
میکا میگوید: «من هنوز حتی اسم او را نمیدانستم و نمیدانستم کجا است اما هر چه که بود، کاری که با پوآتراس و گرین والد میکرد بسیار حساس بود. به خاطر احترامی که برای آن دو قائل بودم و به خاطر زحماتی که آنها تا اینجا کشیده بودند احساس میکردم کمک دادن ارزشش را دارد. راه اندازی وبسایت را پذیرفتم. در تمامی مراحل کار از Tails استفاده میکردم. برای تماس مجدد با فرستنده ناآشنا، ایمیل جدیدی ساختم و از طریق GPG جوابش را دادم. فرستنده از این کار من خیلی خوشحال شد».
برای میکا کار کردن با Tails و طراحی وبسایت شامل مشکلاتی بود که او باید با آنها کنار میآمد. از طرف دیگر میکا احساس میکرد ممکن است سبک برنامه نویسی او هویتش را فاش کند چرا که پیش از این نیز در چندین پروژه چنین وبسایتهایی را طراحی کرده بود.
اما اسنودن نگران موارد حساستر و ظریفتری بود که میکا توجهی به آنها نکرده بود. در واقع اسنودن انتظار داشت به سرعت بازداشت شود و نتواند راجع به خودش صحبتی بکند. بنابراین دولت بتواند در سکوت، نیت و قصد او را تحریف کند. برای همین هم اسنودن قصد داشت تا مخالفتی آشکار و بسیار مورد توجه با شنود عمومی آغاز شود. بخشی از این پروژه نیز همان وبسایتی بود که میکا در حال تهیه آن بود.
اولین تماس محرمانه و امن بین اسنودن و گرین والد در تاریخ ۲۷ مه ۲۰۱۳ اتفاق میافتد و گرین والد میپذیرد تا همراه با پوآتراس به خرج گاردین به هنگ کنگ برود.
تا اینجا، میکا نه میدانست آن سوی ایمیل چه کسی است، نه تصوری از حجم اسناد درگیر در این موضوع داشت، نه اطلاعی از کارهای پوآتراس و گرین والد داشت و نه میدانست که این دو قرار است با فرستنده ایمیلها در هنگ کنک دیدار داشته باشند.
اما بعد از طراحی وبسایت و آماده شدن یک مانیفست برای امضای میلیونها نفر، در نهایت، یک هفته پیش از آنکه کل دنیا نام ادوارد اسنودن را برای همیشه در حافظه خود ثبت کنند، اسنودن اسم خود را به میکا میگوید تا به عنوان امضا در پایان مانیفست گذاشته شود. میکا با استفاده از تور در اینترنت به دنبال نام ادوارد اسنودن میگردد اما هیچ چیز پیدا نمیکند. نه در فیسبوک، توییتر، لینکدین و نه در هیچ وبسایت دیگری نامی از ادوارد اسنودن نیست. این فرد کیست؟
مانیفست که در اختیار میکا قرار میگیرد، مو بر بدنش سیخ میشود. مانیفست از شنود گسترده در پنج کشور آمریکا، استرالیا، انگلیس، نیوزیلند و کانادا میگوید و نقض گسترده حریم خصوصی و نبود نظارت و پاسخگویی در این زمینه. مانیفست از تبعات این روند بر دموکراسی در جهان سخن میگوید.
اسنودن تصمیم میگیرد تا اسم وبسایت را «www. supportonlinerights. com» بنامد اما برای خرید هوست به مشکل برخورد میکنند چرا که نمیتوان با استفاده ازشبکه تور اقدام به خرید آنلاین کرد. دلیل این موضوع این است که تور شما را از نقاط مختلفی به مقصد وصل میکند که ممکن است این نقاط از طرف بانک قابل اعتماد نباشند. بنابراین آن خرید را مسدود میکند. در نهایت اسنودن با کلی بحث و استدلال با بخش خدمات مشتریان پشتیبانی هوست به آنها میفهماند که چون خارج از آمریکا است (اسنودن در آن تاریخ در هنگ کنگ بود) به اینترنت محلی اعتماد ندارد و از شبکه تور استفاده میکند.
سرانجام در تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۱۳ اولین خبر توسط گرین والد منتشر میشود که طی آن از یک برنامه محرمانه آژانس امنیت ملی آمریکا برای شنود و جمع آوری حجم گستردهای از تماسهای مردم پرده برداشته میشود. موج گستردهای آغاز میشود و گرین والد، پوآتراس و دیگران همراه با این موج به انتشار گسترده اسناد مربوط به این واقعه دست میزنند. در تاریخ ۹ ژوئن، این افراد فاش میکنند که ادوارد اسنودن، کارمند آژانس امنیت ملی آمریکا، در واقع افشاگر اصلی این داستان بوده است و مصاحبه ۱۲ دقیقهای او در این زمینه را منتشر میکنند.
«به محض انتشار این اسناد و نام اسنودن، نگرانی تمام وجود مرا فرا گرفت. اگر اسنودن دستگیر شود چه؟ اگر تمام ارتباطات او لو برود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه سرنوشتی در انتظار ماست؟» نگرانیهای میکا در آن روزهای پر التهاب طبیعتا چیزی جز این نمیتوانست باشد. او بیصبرانه لحظات را سپری میکرد تا از اسنودن خبری شده و به او بگوید که وبسایت را باید چکار کرد.
بالاخره در تاریخ ۱۳ ژوئن انتظار میکا به پایان میرسد و اسنودن طی ایمیلی از او میخواهد تا اجرای وبسایت را تا اطلاع ثانوی متوقف کرده و منتظر اخبار بعدی باشد. اسنودن به میکا یادآوری میکند که همانطور که احتمالا میداند، او در حال فرار است و حجم گستردهای از افراد او را دنبال میکنند.
وبسایت هرگز منتشر نشد. میکا توضیح میدهد که پس از آنکه اسنودن موفق شد فرار کند و از خطر بازداشت جست و دولت آمریکا نیز تقریبا توضیح مفصلی در این زمینه داد، از انتشار وبسایت خودداری کردند.
درسی که گرفتم
پس از آنکه گرد و غبارها فرونشست، میکا تصمیم گرفت تا مقاله کاملی در این زمینه که چگونه رمزگذاری و استفاده از ابزارهای کد-باز کمک کرد تا این پروژه فوق محرمانه به انتها برسد، بنویسد. او میگوید رمزگذاری واقعا کار کرد و ما موفق شدیم.
دنیای پس از اسنودن دنیای دیگری است. هرچند آژانس امنیت ملی آمریکا و شرکایش هنوز هم پاسخگویی چندانی ندارند و سران آن میتوانند به کنگره دروغ بگویند، اما دیگر در تاریکی این کار را نمیکنند. اینترنت یک رنسانس امنیتی را تجربه میکند که طی آن هزاران مقاله و پروژه در حال کار بر روی افزایش امنیت هستند تا نقاط ضعفی که نهادهای امنیتی سالها از آنها استفاده کردهاند را برطرف کنند.
«اسنودن راست میگفت. من از نقشی که در این موضوع داشتم احساس افتخار میکنم. او این حس را به من مژده داده بود».