اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست / بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلتنگم / ولی برای دل من مزار هم خوبست . . .
هر نتی که از عشق بگوید زیباست ، حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست . . .
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است !
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آنقدر
منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
همچنان سخت میگذرد در انتظار کسی که هیچ اُمیدی به آمدنش نیست . . .
اگر چه روز من و روزگار می گذرد / دلم خوش است که با یاد یار می گذرد
چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است / قطار عمر که در انتظار می گذرد
نیستی و نمیدانی در انتظارِ تو کاسه ی صبر که هیچ !! صبر کاسه هم لبریز شده !
هر شب که انتظارت را می برم به روز / شرمنده ام که بی تو نفس میکشم هنوز
و حالا انتهای کوچه شعر / منم با انتظاری مبهم و زرد
ولی ایکاش جادوی نگاهت / غزل های مرا غارت نمی کرد
صدای تپش قلبت از فرسنگها هر پرستویی را عاشق میکند !
چه رسد به دلی که به انتظار نشسته . . .
تا زنده ام می نشینم به انتظارت . . .
شاید هم نیایی ! من کارم را می کنم . . .
دلم از هزار راه ِ رفته ، بی تو باز گشته است !
ایوب هم اگر بود ، چشم می بست از انتظار آمدنت . . .
انتظار شش حرف و چهار نقطه ، کلمه ی کوتاهیست اما سالها طول خواهد کشید تا بفهمی یعنی چه . . .
کاش منتظرت نبودم ، کاش می شد گفت : “ یادت مرا فراموش ”
اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست / بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلتنگم / ولی برای دل من مزار هم خوبست . .
نگاه کن آن دور دستها یکی تنها به انتظار ایستاده . . .
لبخندی عاشقانه ، دستی برایش تکان بده تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش . . .
خیلی وقت است فراموش کرده ام کدامیک را سخت تر می کشم ؟
رنج !
انتظار !
یا نفس را . . .
آنقدر چشم ، انتظار آمدنت نشستم که تمامی دربهای باز ، بر روی پاشنه انتظار پوسیدند . . .
قطار می رود ، تو میروی ، تمام ایستگاه میرود و من چقدرساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده و هم چنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام !
تو را در باد گم کرد و به انتظار نشست و نمی دانست مسافران باد را بازگشتی نیست . . .
امشب دلم از آمدنت سرشار است / فانوس به دست کوچه دیدار است
آنگونه تو را در انتظارم که اگر / این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است
تا کی در انتظار میگذاری به زاریم ؟ ازآن بعد از اینهمه چشم انتظاریم . . .
سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل می گیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد . . .
چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست . . .
اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست / بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلِ تنگم / ولی برای دل من مزار هم خوبست
دلتنگ مباش ، من قلبم را سایه بان دلت کردم و چشمانم را در انتظار دیدنت . . .
سفر کردی غروبی از کنارم / تو را ای کاش میشد ، باز دارم
تو میگفتی که می آیی دوباره / از آن روز دائما چشم انتظارم
انتظارت چه زیباست وقتی که لبه جاده ی دل تنگی ایستادم و تو با شاخه گلی از بهانه های عاشقانه می آیی . . .
من نمی دانستم ، که سر انجام چه آید به سرم ؟
تو مرا خوب نگر ، شاید این بار ببینی که تو را منتظرم !
سوز دلم نشنیدی و از بام قلبم پر زدی / رفتی تو از کوی من و بر قلب من خنجر زدی
من ماندم و یک کوله بار از خاطره در خاطرم / چشم انتظار بر درگهم شاید که روزی در زنی
بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است و بهترین قسمت زندگی داشتن کسی است که ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد . . .
به شقایق سوگند که تو بر خواهی گشت
من به این معجزه ایمان دارم
منتظر باید بود تا زمستان برود ، غنچه ها گل بکنند !
تمام روز و شب با بیقراری / به شوق روی تو بیدار هستم
اگرچه بی غرورم زنده اما / به شوق لحظۀ دیدار هستم