
فرماندار ورامین از ماشین خوب سوار شدن ترسی ندارد. جناب مدیر اهل شیشلیک و کباب است و شفاف هم میگوید: «با نان و پنیر نمیتوانم کار کنم.» به قول هادی عامل: «خسته نباشی دلاور، خدا قوت پهلوان!»
فرماندار ورامین از ماشین خوب سوار شدن ترسی ندارد. جناب مدیر اهل شیشلیک و کباب است و شفاف هم میگوید: «با نان و پنیر نمیتوانم کار کنم.» به قول هادی عامل: «خسته نباشی دلاور، خدا قوت پهلوان!»
«اهل شیشلیک و کباب هستم و شفاف هم میگویم با نان و پنیر نمیتوانم کار کنم.» اینها را محمدرضا یوسفی در مراسم معارفهاش گفته. فرماندار جدید ورامین که تا قبل از این ریاست انتخابات استان تهران را به عهده داشته. او گفته «از ماشین خوب سوار شدن هم ترسی ندارم.» او شجاعتِ «ماشین ِ خوب سوار شدنش» را به رخ مردم ورامین کشیده.
مردمی که پیشه بیشترشان کشاورزی است و دامپروری. آنها برای درآوردن لقمه نانی رنج میکشند و عرق میریزند تا فرماندار خوش غذایشان شیشلیک و کباب نوش جان کند.
حالا ولی مضحکه آقای مدیر به سوژه طنز شبکههای اجتماعی بدل شده. خوراکی آماده برای طنازی و شوخیهای خلاقانه که مردم سر دست گرفتهاند و با آن کمدیهای کلامی ناب میسازند.
«بابا رجب ۲۹ سال با نِی غذا خورد. شیشلیک از گلویش پایین نمیرفت.» این یکی از توئیتهای تلخی است که دست به دست توی شبکههای اجتماعی چرخید و دیده شد. مقایسهای که به زندگی سخت شهید جانباز «رجب محمدزاده» اشاره دارد.
مردی که به خاطر جراحات جنگ ۲۹ سال نتوانست حتی یک لقمه غذا در دهان بگذارد. مردی که با او مثل جذامیها برخورد میکردند. چه خوب که عمو رجب رفت و این روزهای بد را ندید و مدیرانی را که با نان و پنیر نمیتوانند کار کنند و این را طلبکارانه جار هم میزنند. رفت و ندید که چطور در این روزگار وارونه فرمانداران و فرمانروایان شجاعی پیدا شدهاند که «از ماشین خوب سوار شدن» ترسی ندارد. یکی نوشته بود: «به نظرم حکم فرماندار ورامین رو اشتباه زدن ایشون باید فرماندار شاندیز میشد!»
«شیشلیک خوردی؟» این پیامکی بود که خیلیها به «۵۰۰۰۲۰۳۶»، شماره پیامک فرمانداری ورامین فرستادند.
این یکی دیگر از پیامهای ارسالی است: «سلام. خواستم بپرسم ناهار امروز آقای فرماندار چی بوده؟ شیلیک خوردن؟ نوش جان!» یعضیها هم با گرفتن عکس از کباب شیلیک آن را با احترام به آقای فرماندار تقدیم کردند! طنزنویسی هم در کانال تلگرامش نوشت: «در کتب طب سنتی، باب زایمان آمده است: اگر میخواهید فرزندتان مدیر موفق و کاریای باشد در ماه ششم ناهار شیشلیک و در ماه هفتم کوبیده بزنید در غیر این صورت عواقب نان و پنیر گریبان شما را میگیرد!»
میگویند مردمی که زیاد میخندند لزوماً انسانهای شادتری نیستند. اصلا کمدی و طنز از دل بیتعادلی و بینظمی بیرون میآید. پس هرجا شوخی و خنده بیشتر دیده میشود درد و رنج هم فراوان است. چاپلین میگفت: «۴۰ سال انسانها را خنداندم درحالیکه از درون میگریستم.» طنز در ذات خود نوعی فرافکنی گریه هم هست. یکجور تلخند. غمی که با نقاب خنده بیرون ریخته میشود. میگویند وقتی کمدی به کمال میرسد تراژدی خلق میشود.
اینکه مردم به شیشلیک و کباب خوردن آقای مدیر میخندند به خاطر سرخوشی و بیتفاوتی نیست. بیشتر به خاطر پنهان کردن بغضهای توی گلو است. غمهای باد کرده در دل. برای فراموشی است. فراموشی هدیه خوب خدا است برای تحمل رنج و اندوه دنیا. ما میخندیم تا فراموش کنیم فرماندار ورامین از ماشین خوب سوار شدن ترسی ندارد. تا فراموش کنیم جناب مدیر اهل شیشلیک و کباب است و شفاف هم میگوید با نان و پنیر نمیتوانم کار کنم