از زمانی که در سال ۱۹۴۷، تب یوفوها بالا گرفت، آمریکای جنوبی به سرعت تبدیل به یکی از داغترین نقاط جهان در گزارش یوفوها شد. این روند افزایشی تا به امروز ادامه داشته است. یکی از شگفتانگیزترین گزارشها در این زمینه، مربوط میشود به حادثهای که در تاریخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۹ در شمال آرژانتین گزارش شده. در آن شب گرم و تفتدیده، ساکنان «خواکین و گونزالز» مدعی شدند ناگهان در آسمان، جسمی کشیده را دیدند که نوری قرمز رنگ در یک سو داشت. صدها نفر از کسانی که در رستورانهای روباز شهر در حال خوردن شام یا در خیابانها بودند، ادعا میکنند این جسم بیوزن و نورانی را دیدند که به آرامی و بدون صدا بر فراز شهرشان پرواز میکند و چند بار فلاشهای درخشانی از نور بر آنها میباراند.
این کتیبه سنگی، یکی از بحث برانگیزترین آثار باستانی آمریکای جنوبی است. مدعیان مشاهده یوفوها میگویند این تصویر پادشاهی به نام پاکال را در حالی نشان می دهد که به نظر میرسد درون یک راکت یا نوعی موشک نشسته است
بسیاری از این شاهدان در گزارشات خود، مدعی بودند که چگونه بدنهایشان
هنگام تماشای یوفو، بیحس یا فلج شده است. طبق گفتههای آنها زمانی که
میخواستند از این جسم پرنده عکس بگیرند، متوجه میشدند که دوربینهای
دیجیتال یا تلفنهای همراهشان از کار افتاده یا درست کار نمیکند. بعد از
حدود ۵۵ دقیقه، یوفوی مذکور به آرامی به سمت جنوب غربی شهر حرکت کرد و
زمانی که بر فراز نیروگاه آبی «ال تونال» رسید، تمام شهر ناگهان دچار قطعی
برق شد که تا ۱۲ ساعت بعد نیز ادامه داشت.
یکی از شاهدان که در آن لحظه در حال ماهیگیری در قایقش بود ، طول یوفو را
بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر تخمین زده بود. او مدعی شده بود که یوفوی اسرارآمیز
صدای غرش بسیار آرامی داشته و ستونی از نور را به سمت توربینهای تولید برق
روانه کرده بود. این ستون نور از توربینها دوباره به سمت یوفو بازگشته و
بعد صدای توربینها تغییر کرده و شبیه به صدای قطاری در حال حرکت شده بود.
چند روز بعد در ۱۵ دسامبر، جسمی نقرهای رنگ با شکلی استوانهای یا سیگار
برگی دوباره بر فراز آسمان این شهر ظاهر شد. این اتفاق در ساعت ۵ بعد از
ظهر افتاد و حدود ۵ دقیقه هم به طول انجامید. طبق ادعاهای به ثبت رسیده،
این حادثه هم توسط بیشتر مردم شهر دیده شد. دوباره در این رویداد هم
تلفنهای همراه از کار افتاده و برق شهر قطع شد.
«لوئیس بورخوس» رئیس بنیاد یوفولوژی آرژانتین میگوید که این کشور نقطه مرکزی فعالیت یوفوهاست. گروه تحقیقاتی او در سال ۲۰۰۸، بیش از ۵۵۰ گزارش و از ژانویه تا سپتامبر ۲۰۰۹، ۳۳۲ گزارش از نقاط مختلف کشور دریافت کردند. این گزارشات شامل ربایشها، نشستن یوفوها بر زمین و ورود سرنشینهایشان به داخل خانهها هم میشد.
در سال ۲۰۰۹، روند ارسال گزارشهای ادعایی برخورد با یوفوها و شبه
انسانهای سوار بر آنها در این کشور قطع نمیشد. در ماه مارس، خانمی ناشناس
در شهر «لا پامپا» گزارش داد و مدعی شد که یک یوفو با نیرویی عجیب او و
پسر کوچکاش را به سمت بالا کشیده بود. آنها ظاهرا خوش شانس بودند، چرا که
همسر این خانم، پای او را در هوا گرفته و آن دو را به پایین کشیده بود.
تعداد و شدت این گزارشات ادعایی و همینطور گزارشات ادعایی مربوط به مثله
کردن دامها برای مدتی آنقدر زیاد شد که مردم شبها از ترس سر کار
نمیرفتند.
در جولای ۲۰۰۹ در «فلورنسیو وارلا» در بوئنوسآیرس، زنی مدعی شد یک شب
ناگهان از خواب پریده و در کنار تخت خود، ۱۴ بیگانه را دیده. این موجودات
برای مدت حدود ۴۰ دقیقه از طریق تله پاتی برای او توضیح دادند که تمدنهای
مختلف بیگانه به این سیاره میآیند تا بر روی ما مطالعه و تحقیق کنند. به
ادعای اواین تمدنها از طریق بر جا گذاشتن نقوش مزارع، برای یکدیگر
پیامهایی میگذارند.
برخوردهای خشونت آمیز
پروندههای تماس و ربایش یوفوها در آمریکای جنوبی در بیشتر موارد با این
ادعا که درجات بالایی از خشونت را در خود دارند به ثبت رسیده. یکی از
مشهورترین این گزارشات متعلق است به حادثهای که برای «گوستاوو گونزالز» و
«خوان پونسه» در نزدیکی شهر «پتاره میراندا» در ونزوئلا اتفاق افتاد. به
ادعای این دو نفر در ساعت ۲ صبح ۲۸ نوامبر ۱۹۵۴ کامیون خود را در مسیری
هدایت میکردند که ناگاه مجبور به توقف شدند، چرا که جسمی کروی شکل و
نورانی جاده را مسدود کرده بود. آنها همینطور که به جسم ناشناس نزدیک
میشدند تا آن را بهتر ببینند، ناگهان با موجودی پشمالو روبهرو شدند. این
هیولا که چشمانش نیز میدرخشید به آنها حملهور شد. گونزالز که از این
وضعیت شوکه شده بود، سعی کرد تا حمله هیولا را دفع کند، اما هیولا او را
چند روی زمین به عقب هل داد. پونسه هم که میخواست با یک چاقوی جیبی به
هیولا ضربه بزند، موفق نشد، چرا که ضربههای او به پوسته ضخیم و شبه فلزی
او کارگر نبودند. لحظاتی بعد، دو هیولای مشابه دیگر از یوفو بیرون آمده و
بعد از فرار رانندههای کامیون، دوباره به آن بازگشته و پروازکنان از آنجا
دور شدند.
تصور عمومی بر این است که گزارشات ادعایی مشاهده یوفوها همچنین با پدیده مثله کردن دامها، بسیار مرتبط است. در طول سال ۲۰۰۲، موج عظیمی از این گزارشات به بنیاد سرازیر شد. یکی از گزارشات در تاریخ ۲۹ سپتامبر ۱۹۸۸، از مثله شدن جسد یک مرد در منطقه «گواراپیرانگا» خبر داده بود. این اتفاق به دلیل ماهیت برشهای روی جسد، به سرعت به فعالیت یوفوها در منطقه ارتباط داده شد.
تقریبا ۱۰ سال پیش از این حادثه، در نزدیکی «پونتا آرناس» در شیلی، «خوان» متوجه شد که تمام خرگوشهایش کشته شده و جسدهایشان کاملا بدون خون است. او بعد از خریدن چند خرگوش دیگر، تصمیم گرفت تا در شب کنار آنها کشیک داده و مچ این جنایتکار را بگیرد. اما اتفاقی که افتاد این بود که چند روز بعد، جسد او و همسرش را در حالی پیدا کردند که به سرنوشت خرگوشها دچار شده بودند.
وارگیناها
براساس ادعاهای به ثبت رسیده، آمریکای جنوبی تاریخی غنی از سقوط یوفوها
دارد. برخی از این سقوطها آنقدر شگفتانگیزند که حادثه رازول را بیاهمیت
جلوه میدهند. یکی از این حوادث گزارش شده در منطقه «وارگینا» در ایالت
میناس گریاس برزیل اتفاق افتاد.
«لیلیان فاتیما سیلوا»، به همراه خواهرش «والکیریا» و «کاتیا آندراده
خاویر» مدعی شدند موجودی را دیدند که به نظر میرسید در حال درد کشیدن
باشد. این موجود با حالتی چمباتمه پشت یک گاراژ پیدا شد. این دختران جوان،
موجود ناشناخته را اینگونه توصیف کردند: پوست قهوهای تیره، بدنی بیمو با
قدی حدود ۲۰/۱ متر. این موجود سری بزرگ، چشمانی قرمز رنگ و بزرگ و دهان و
بینی کوچکی داشت، اما عجیبترین ویژگی او، سه شاخ بود که روی سرش دیده
میشد و از خود بوی بدی نیز متصاعد میکرد.
در همان روز، یعنی ۲۰ ژانویه ۱۹۹۶، مردم تعدادی موجود مشابه و چند یوفو را
در این منطقه مشاهده و گزارش کردند. چندین ماه بعد، تاجری به نام «کارلوس
دِ سوزا» گزارش داد که در روز شنبه، ۱۳ ژانویه ۱۹۹۶، یک یوفو را در منطقه
وارگینا دیده است. او مدت کمی این جسم را دنبال کرده تا اینکه یوفوی مذکور
ناگهان به سمت زمین شیرجه زد. او خود را به سرعت به آن نقطه رساند، اما
متوجه شد که نیروهای ارتشی، پیش از او به آنجا رسیدهاند و در حال جمع آوری
قطعات از هم پاشیده این جسم ناشناخته هستند. نیروهای ارتشی به او هشدار
دادند که از این ماجرا با کسی صحبت نکند، چون برایش بسیار بد تمام خواهد
شد.
همچنین چند سرباز از مدرسه نظامی «Escola Sargentos de Armas» در نزدیکی «ترِس کوراکوس» مدعی شدهاند دو جانور را دستگیر کردند که بعدها توسط یک کامیون نظامی به نقطهای نامعلوم منتقل شد. در این عملیات، شش موجود زنده و مرده به دست ارتش افتادند.
این ماجرا هم درست مانند رازول شاهدان بسیاری داشت، اما به همان ترتیب هم، مدارک زیادی برای اثبات این ادعاها در دست نیست. یوفولوژیستهای محلی رای نهایی در مورد پرونده این سقوط در برزیل را اینطور میدانند که اگر موجوداتی بیگانه در این حوادث به دست ارتش افتاده باشند، به احتمال زیاد برای تحقیقات بیشتر به ایالات متحده فرستاده شدهاند.
چرا آمریکای جنوبی؟
این قاره برای چند سال، توسط موجودی خیالی به نام «چوپاکابرا» در موجی از
وحشت به سر برده بود. این کلمه به معنی «مکنده بزها»ست و به جانوری
ناشناخته اطلاق میشود که خون دامهای مختلف را در آمریکای جنوبی مکیده و
هرگز کسی نتوانست آن را شکار کند. برخی نیز باور دارند که چوپاکابرا مسؤول
مثله کردن دامهای مزرعهداران است.
در سال ۱۹۹۵، ادعای حمله این هیولا به پورتوریکو و انتشار گزارشی از این کشور سرآغاز همه چیز بود. در عرض مدت کوتاهی، در تمام کشورهای آمریکای جنوبی، رویت یا برخوردهای متعددی با این هیولا گزارش شد. پس از رسیدن به هزاره سوم، توجه آمریکای شمالی نیز به این پدیده جلب شد. نظریات متنوعی در مورد وجود یا عدم وجود چوپاکابرا وجود دارد که در شماره ۱۲۲ به آنها پرداختهایم، اما نکته جالب توجه اینجاست که توصیفات هیولای وارگینا با توصیفات موجود از چوپاکابرا شباهت زیادی دارد. به همین ترتیب، داستانهای یوفوهای خونآشام دهه ۱۹۷۰ نشان میدهند که این دو پدیده چگونه به مرور زمان با یکدیگر در آمیختهاند.
«آلن مِردی» مینویسد: «مشاهدات یوفوهای آمریکای جنوبی معمولا با خرافاتهای مرسوم در میان عوام و افسانههای آنها بیشتر عجین بوده تا با مسائل مربوط به سفرهای فضایی و تمدنهای بیگانه. با تحقیق روی پرونده «آرسزیو برمودز» که در مزرعهاش در نزدیکی آنولایمای کلمبیا یک یوفو را دنبال کرده و بعد مدت کوتاهی از دنیا رفته بود، میبینیم که مردم محلی باور داشتند او با یکی از «اشباح نورانی» برخورد کرده و بر اثر این برخورد از دنیا رفته است. مردم میگفتند که این مزرعه بر روی سایت باستانی ساخته شده و وجود اشباح نورانی نشان دهنده این است که گنجی بسیار با ارزش در این منطقه پنهان شده است.
«اسکات کورالس» که مسؤول وبسایت inexplicata است، میگوید که تقریبا هر نوع باوری در مورد این پدیدهها در آمریکای جنوبی وجود دارد و تقریبا ریشه تمام این باورها را میتوان در مکتب اسپیریتیسم (احضار روح) قرن نوزدهمی پیدا کرد.
به غیر از اینکه یوفوها، بشقاب پرندههایی از تمدنی بیگانه هستند،
دیدگاههای ادعایی بسیار متنوعی در آمریکای جنوبی در باب این پدیده وجود
دارد. یکی از این تئوریها میگوید که یوفوها پایگاههایی زیر زمینی یا زیر
آبی در آمریکای جنوبی دارند. یک فرضیه ادعایی دیگر این احتمال را مطرح
میکند که دولت ایالات متحده در حال انجام آزمایشاتی در زمینه جنگ افزارهای
روانی مانند ربایش توسط یوفوهاست. بعضیها حتی پا را از آنی که هست فراتر
گذاشته و یوفوها را وسایل نقلیه دانشمندان آلمان نازی میدانند که بعد از
جنگ جهانی دوم به آرژانتین و برزیل فرار کردند.
در اینکه آمریکای جنوبی، مکانی شگفتانگیز و پر از اداعاهای مشاهده
یوفوهاست، هیچ شکی وجود ندارد، اما این سرزمین هم مثل دیگر قارههای جهان
یک حقیقت را برای تمامی مشتاقان و محققان به اثبات رسانده و آن این است که
«هنوز هیچکس راز یوفوها و سرنشینانش را به درستی نمیداند…»